چرا رویکرد مارتین در رنجرز نتیجه نداد؟
راسل مارتین، سرمربی رنجرز، با رویکرد هجومی و بازی مالکانه وارد فصل جدید لیگ برتر اسکاتلند شد، اما تا اینجا نتوانسته نتایج دلخواه را بگیرد. تیم رنجرز نه تنها در پنج بازی نخست خود پیروزی نداشته، بلکه شکست سنگینی هم در لیگ قهرمانان مقابل کلوب بروژ تجربه کرده است. اعتراض هواداران و انتقادات تحلیلگران باعث شده فشار زیادی روی مارتین ایجاد شود. اما مشکل اصلی در کجاست؟
مارتین دنبال چه مدل فوتبالی بود؟
مارتین تلاش داشت همان مدلی را پیاده کند که در تیمهای قبلی (مثل سوانزی و ساوتهمپتون) اجرا کرده بود؛ یعنی بازی مالکانه با مدافعان و هافبکهایی که وظیفه پخش توپ از عقب زمین را دارند. در ترکیب اولیه، تیم با آرایش ۳-۳-۴ حمله میکرد و فولبکها در جریان حمله به میانه میدان متمایل میشدند. بازیکنان کناری هم موظف بودند همیشه بالا و نزدیک خط کنار بازی کنند تا در موقعیت تکبهتک، امکان خلق موقعیت بیشتری داشته باشند.
نقاط ضعف سیستم تاکتیکی مارتین
۱. پاسکاری پرریسک از مرکز: یکی از مشکلات عمده، لو دادن توپ در مرکز زمین بود که باعث ضدحملههای بسیار خطرناک حریفان شد. وقتی در مرکز زمین توپ از دست میرود، تیم فرصت و نفرات کمتری برای دفاع دارد که همین مسئله باعث گل خوردنهای متعدد شد.
۲. دفاع انتقالی ضعیف (Rest Defence): تعداد کم بازیکنانی که بعد از حمله پشت توپ میماندند، باعث شد رنجرز در مقابل حملات سریع رقیب، آسیبپذیر شود. اغلب در این موقعیتها فقط دو مدافع وسط و یک هافبک دفاعی برای مقابله باقی میماندند و عملاً ساختار تیمی آرامش خود را از دست میداد.
۳. عدم ثبات چینش بازیکنان: مارتین بارها جای بازیکنان را تغییر داد؛ از جمله تعویض مکرر پست مدافعان و هافبکها. این عدم ثبات تاکتیکی و پست تخصصی، کارایی بازیکنان را کاهش داد و تطبیق با فلسفه مربی را سختتر کرد.
آیا مارتین فلسفهاش را کنار گذاشته؟
بعد از شکست سنگین برابر کلوب بروژ، مارتین برای اولینبار از آرایش و فلسفه همیشگی خود فاصله گرفت. او ساختار تیم را به ۱-۳-۲-۴ تغییر داد، فولبکها را با ذهنیت تدافعیتر به کار گرفت و از مالکیت کمتر و بازی مستقیمتر استفاده کرد. سهم مالکیت توپ از ۷۰٪ به حدود ۵۰٪ سقوط کرد و تعداد شوتهای هر بازی به نصف رسید.
این تغییر، تلاشی برای حفظ جایگاه و جلوگیری از شکستهای بیشتر بود. اگرچه این تحول توانست از نظر دفاعی مشکلات را کمتر کند، اما از لحاظ هجومی تاثیر منفی داشت و تعداد موقعیت گل را کم کرد.
آیا مربیان باید فقط یک سبک داشته باشند؟
در فوتبال حرفهای امروز نتیجهگرایی اصل اساسی است. مقاله با اشاره به گفتهای از ژوزه مورینیو، میگوید: «اگر قرار است با ایدهات سقوط کنی، احمق خواهی بود». واقعیت این است که مربیان موفق باید انعطاف تاکتیکی داشته باشند و بسته به کیفیت بازیکنان و شرایط بازی، فلسفه خود را متعادل یا اصلاح کنند.
جمعبندی
راسل مارتین با وفاداری به سبک مالکانه، دچار مشکلات تدافعی و عدم ثبات بازیکن شده بود. گام به عقب او بعد از شکست سخت، نشان از فشار و اجبار برای نتیجهگیری فوری داشت. حالا که سبک منطقیتر و کمریسکتری را برگزیده، باید خیلی سریع نتیجه بگیرد، در غیر این صورت زمان کافی برای اجرای فلسفهاش را نخواهد یافت.
نظرات