چرا رویکرد راسل مارتین در رنجرز نتیجه نداده است؟
تیم رنجرز اسکاتلند تحت هدایت راسل مارتین، فصل را ضعیف آغاز کرده و نتوانسته هیچکدام از پنج بازی ابتدایی لیگ را با پیروزی به پایان برساند. شکست تحقیرآمیز در لیگ قهرمانان مقابل کلوپ بروژ و شکست برابر تیمهایی چون خنت در لیگ اروپا، هواداران و کارشناسان را نسبت به رویکرد او بدبین کرده است.
راسل مارتین به دنبال چه بود؟
تاکتیک ابتدایی راسل مارتین تداوم شیوه تیمهای قبلی او بود؛ بازی تهاجمی با پرس شدید و استقرار خط هافبک در شکل ۴-۳-۳. مدافعان کناری نقشی سیال و گاهی متمایل به مرکز زمین داشتند تا فضاسازی بیشتری برای هافبکها و حمله به جناحین فراهم شود. تاکید بر بازی کوتاه و سریع از عقب زمین، فلسفه اصلی او در این ساختار بود.
این روش، گرچه ابتدا مقابل تیمهای ضعیفتر نشانههایی مثبت داشت، اما با افزایش سطح رقیبان، مشکلات آشکار شد:
- پرتلفات شدن توپ در میانه میدان و باز شدن مسیر ضدحمله تا دفاع سهنفره.
- تعدد بازیکنان خارج از پست و تغییرات اجباری (مثل جابهجاییهای مکرر سوتار، آرونس، گاساما و مور)
- ضعف در حفظ توازن بین حمله و دفاع (Rest Defence) که منجر به فضا دادن به حریف و موقعیتسازی رقیب شد.
آیا مارتین از فلسفه خود صرفنظر کرده است؟
بعد از یک شکست سنگین، مارتین برای اولین بار دست به تغییر جدی تاکتیکی زد و شکل تیم را از پرس شدید و بازی مالکانه، به بازی محتاطتر با آرایش ۴-۲-۳-۱ تغییر داد. این تغییرات شامل حضور نفرات بیشتر در میانه زمین و دستور به مدافعین برای ارسال توپهای بلندتر بود. آمار مالکیت توپ رنجرز هم از ۷۰٪ به نزدیک ۵۰٪ کاهش پیدا کرده و شوت به سمت دروازه حریف به نصف رسیده است.
این عقبنشینی تاکتیکی، نشانه فشار شدید بر سرمربی است. با وجود کاهش خطرات دفاعی، توان هجومی تیم نیز کم شده و حالا برای کسب نتیجه، اجرای این سبک «عملگرایانه» باید به بردهای فوری تبدیل شود.
آیا مربیان باید سبک خاصی داشته باشند؟
آیا سرسختی روی یک فلسفه به قیمت ناکامی ارزش دارد؟ تاریخچه فوتبال نشان داده بهترین مربیان، ضمن حفظ اصول خود، بر اساس کیفیت نفرات و شرایط رقابت انعطاف نشان میدهند. مارتین شاید اندکی دیر، اما با تغییر رویکردش بهدنبال خرید زمان برای آینده است. موفقیت این تغییر به نتایج کوتاهمدت گره خورده است.
نظرات