تغییر نسل در تنیس مردان؛ سلطه آلكاراز و سینر و محو شدن نسل ۹۰ میلادی
هر سال با نزدیک شدن به یواس اوپن، حس خاصی در هوای نیویورک جاری است؛ حسی که میتواند نوید بخش فرصتهای جدید باشد. در حالی که سلطهٔ نفراتی چون راجر فدرر، رافائل نادال و نواک جوکوویچ در سه گرنداسلم ابتدایی سال ملموس بود، گاهی در آخرین گرنداسلم فصل، روزنهای برای سایرین ایجاد میشد. نمونه برجسته این موضوع، قهرمانی مارین چیلیچ برابر کی نیشیکوری در فینال ۲۰۱۷ و البته قهرمانی دومینیک تیم بر الکساندر زِورِف در ۲۰۲۰ بود.
قهرمانی تیم در دورانی رخ داد که ورزشگاه آرتور اش به دلیل کرونا خالی از تماشاگر بود. او نخستین مرد متولد دهه ۹۰ میلادی شد که موفق به کسب گرنداسلم گردید. تنها یک سال بعد، دنیل مدودف دومین نفر از این نسل بود که طعم قهرمانی گرنداسلم را چشید.
اما حالا و با بازگشت یواس اوپن به فلاشینگ مدوز، به نظر میرسد که پنجره فرصت برای قهرمانی این نسل در حال بسته شدن است. تیم و مدودف تنها نمایندگان نسل دهه ۹۰ میلادی بودند که به فتح گرنداسلم رسیدند (و تیم نیز حالا از تنیس خداحافظی کرده است)؛ در حالی که نسل ۸۰ میلادی با حضور فدرر، نادال، جوکوویچ و چند ستارهٔ دیگر مجموعاً ۸۰ گرنداسلم بردند.
در مقابل، جَنیک سینر و کارلوس آلكاراز، بهترینهای حال حاضر جهان از نسل دهه ۲۰۰۰ هستند که تا به حال ۹ گرنداسلم را بردهاند و هفت عنوان اخیر هم تنها بین همین دو نفر تقسیم شده است. انتقال قدرت با چنان سرعتی اتفاق افتاد که شاید کمتر کسی متصور بود.
در این میان، آن نسل موسوم به «نکستجن» که با امیدِ جانشینی نسل طلایی آمده بودند، حالا بیش از هر زمان دیگری نقش کم فروغی پیدا کردهاند. در ویمبلدون اخیر، مدودف، زِورِف و استِفانوس سیستipas همگی در دور اول حذف شدند؛ آن هم بازیکنانی که هر کدام سایهٔ بزرگی بر آینده تنیس مردان افکنده بودند. مدودف وضعیت بحرانزدهای را تجربه میکند و دو سال است هیچ عنوانی به دست نیاورده است.
سیستipas که چند ماهی ایوانیشویچ را به مربیگری برگزیده بود، حالا بار دیگر پدرش را به عنوان مربی برگشته و وضعیت سرگشتگی دارد. زِورِف هم از تنهایی و نبود لذت صحبت کرده است.
همزمان، رقابتهای جذاب سینر و آلكاراز در پاریس و لندن و شاید بهزودی در نیویورک، نمایانگر عصری جدید و پرشور برای تنیس مردان است. اکنون بیشتر به نظر میرسد که چالش اصلی، در مقابل آلكاراز و سینر از سوی همنسلانشان صورت گیرد، نه نسلی که قرار بود روزی وارث سلطه نسل طلایی باشد. امثال بن شلتون یا جک دراپر و لورنزو موسِتی شاید برای چند سال، آخرین فرصتهای خود برای پیوستن به این قافله را داشته باشند.
برای تنیس ایران، این روند آموزنده است. نشان میدهد عصر ستارگانی که سالها بر یک رشته سلطه دارند میتواند خیلی ناگهانی جای خود را به نسلی کاملاً جدید بدهد و سرعت تغییر نسل در ورزشهای رقابتی بسیار بالاست.
نظرات